گلهای زندگی
دلی داشتیم شکسته
له کرد گذر زمانه ان را
از تو می یرسم
ای دل
ایا تو باید بمیری؟
نه
برخیز ,برخیز
و بیا
بیا تماشا کن
ببین
دنیا را
زیبایی طبیعت
بهار را
غنچه های معصوم
گلهای زندگی را
غنچه ها را
نباید چید
گلها را
نباید یزمرد
وقت رفته
بیایید ای ادمها
دوست هم باشیم
بگوییم و بخندیم
دست هم را بگیریم
یار و غمخوار
هم باشیم
لحظات در گذرند
ثانیه ها
ساعت ها
روز ها , ماهها , سالها
می گذرند
و دیگر نمی ایند
ما چقدر غافلیم !
وقت طلا نیست
وقت رفته , دیگه رفته
می توانی بخری ؟
ای دنیا
تو را ترک خواهم کرد
با کوله باری
از غم
درد
جدایی
چرا ؟
از این همه زیبایی
خوشی
لذت
تنها
غم
نصیب من شد
و
تنهایی
همدم ومونس
من
چه کسی باعث ان بود ؟
سرنوشت ؟
غرور ؟
ایا تقدیر من اینگونه بود ؟
می خواهم زندگی کنم
زیبایی هارا تماشا کنم
به خیابان ها بروم
مردم را ببینم و
در میان شان قدم بزنم و
احساس زنده بودن کنم
نگاه کن
چه با عجله دنبال کارشان می روند
ای زندگی سلام !
می خواهم زندگی کنم
گل ها را تماشا کنم
ببین
چه گل های زیبایی !
گل های رز
شمعدانی
نیلوفر ابی ...
ای زندگی سلام !
می خواهم زندگی کنم
دریا راببینم
کنار ساحل ان قدم بزنم
به صدای امواج گوش دهم
غروب افتاب را تماشا کنم
ببین
چه غروب افتابی!
چه رنگی
سرخ چون اتش
ای زندگی !
دوستت دارم
و
می خواهم زندگی کنم
از هر چه بوی دروغ
تزویر , ریا
و
دو رویی می دهد
بوی نفرت
بوی تندی و
زشتی
می دهد
از هر چه بوی ستم
ظلم و زور
می دهد
بوی غم
جدایی و
دوری
می دهد
بیزارم !
بیزارم !
.: Weblog Themes By Pichak :.