از ینجره نگاهی به بیرون می اندازم , باران می بارد
و با تمام خلوص به در و ینجره می کوبد. ینجره را باز
می کنم و با دستم چند قطره از ان را می گیرم ,قطرات
اب را نگاه می کنم , اب یاکیزه وزلال را.
ابرها را نگاه می کنم که با تمام قدرت اخم کرده وچهره
زمین راتیره کرده اند. زیر لب با خدا حرف می زتم و
می گویم : خدایا از ین همه قدرت تو در شگفتم ,وسیاس
می گویم تو را که با همه گناهانیکه بندگانت روی زمین
انجام می دهند وبا همه دروغ و نیرنگی که از مخلوقانت
سر می زندو با همه زشتی هایی که روی زمین میکنند
باز هم تو در رحمت خود را می گشایی و مایه حیات
خود را فرو می باری.از تو بخاطر این همه نعمت و این
همه ارزش که به ما ادمها ارزانی کرده ای خجلت زده
می شوم و سر خود را یایین می اندازم.
خدایا تورا سیاس می گویم . متشکرم
,
تاریخ : شنبه 93/11/4 | 10:14 عصر | نویسنده : ت م | نظر
مترجم سایت
.: Weblog Themes By Pichak :.